"عقل معاش می گوید که شب وقت خفتن است اما عشق می گوید چگونه می توان خفت وقتی که جهان ظلمتکده کفرآبادیست که در آن احکام حق مورد غفلت است."
صدای شهید آوینی را گوش می کنم.پسرم تاب می خورد و آرام آرام چشم هایش روی هم ما آیند. چشم های کودک من، در جهان بی خبریش، دنبال خواب است من به شباهت هایمان فکر می کنم. شهید می گوید "غفلت". شباهت ما با کودکانمان در بی خبریست. او در بی خبری از جهان و ما در ب خبری از خویش با ذهن هایی انباشته از خبرهای دور و نزدیک.
خواب کودک من سنگین می شود و سرش روی تاب می افتد، مثل سرهای ما که روی قلبمان سنگینی می کندو انگارهیچ کس نیست که مثل مادری ما را از روی این تاب دنیا بردارد .چه شباهتی داریم ما!
با صدای شهید کوش کنید:
سلام
چند وقتیست که با چند همسایه و دوست اینستاگرامی تصمیم گرفتیم که بازگشتِ به وبلاگ را شروع کنیم. اما دقیقا مثل اول مهر و شروع مدرسه که همیشه با یک دلهره همراه بود، اینجا هم همبنطور شدکه باید بنویسم اما از چه؟
باید از کتابی که چند روز پیش به دستم رسید و اصلا هم قصد نداشتم اینقدر سریع بخوانمش، تشکر کنم.البته بهتر است بگویم از نویسنده کتاب تشکر میکنم که رخوت و تنبلی در نوشتن را از من گرفت و دلهره شروع، تمام شد.
کتاب"رَهِش" تازه ترین اثرآقای رضا امیرخانی است. کتاب روایت داستان یک خانواده سه نفره است در شهر تهران. پدرو مادر ویک کودکی که بیماری سل دارد. کش مکش خانواده بخاطر کودکیست که آلودگی شهر نفس کشیدن را برایش سخت کرده؛ و هر روز بخاطر ساخت وسازهای بی رویه شهری و تبدیل باغ ها به یک ساختمان جدید، سخت تر هم میشود. اما آن چیزی که درک این حقیقت را بهتر میکند و آن را بر جان مینشاند تشبیهی است که نویسنده با ظرافت به تصویر کشیده است. تشبیه این اتفاقی که برای شهرهایی چون تهران در حال افتادن است به مجازاتِِ"خودبس"در دربار پادشاهانِ صفوی است. البته در کنار مجازات شهر، ساکنان آن نیز بالاجبار مجازات میشوند، مثل همین کودک که به جای تنفس هوا، باید کپسول اکسیژن تنفس کند
چه اتفاقی برای شهرهای ما افتاده است و خواهد افتاد؟ به کجا چنین شتابان؟
البته با وجود این محتوای جدید داستان، اثر بی نقص نیست.البته از نظر محتوا منظورم است نه فرم و قالب! اینکه داستان اینگونه به مخاطب القا میشود که همه مشکلات زندگی شهر نشینی امروز بخاطر ساخت و سازهای بی رویه است.مثلا اینکه ساکنان اپارتمانهای داستان سبک زندگی شان غربی شده بنظر دیگر ربط مستقیم به شهرداری ندارد. میشود در آپارتمان ها هم فرهنگ ایرانی اسلامی را پیاده کرد. در واقع نقد نویسنده به سبک زندگی امروز از جهات مختلف تفکیک نشده.
اما به لحاظ کلی موضوع جذابیت خود را دارد.
کتاب را بخوانید و قبلش حتما تصویر جلد را با دقت نگاه کنید نا شیرین تر شود!
موضوع حجاب به عنوانی یک امر چند وجهی در دین اسلام مطرح است؛ از یک طرف موضوعیست اجتماعی و فرهنگی، از طرف دیگر عبادی. درواقع به علت همین وجه اجتماعی-فرهنگی آن و اینکه یک عمل عبادیِ صرف نیست، باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد. اما سؤال اینجاست که چرا با وجود رفتارهایی که در حمایت از حجاب و برای ترویج آن در جامعه انجام می شود، باز هم وضعیت حجاب در یک جامعه اسلامی این گونه است و در شرایط اسفباری به سر می برد؟ شاید همه ما افراد دغدغه مند زیادی در این رابطه بشناسیم اما چراهرچه در زمان پیش می رویم با یک سیر نزولی مواجهیم؟ گویا بیشتر از اینکه اقدام عملیِ موثر در این باره انجام شود، به رفتارهای شعارگونه و نمادین بسنده می شود؛ طوری که همه جا حرف از حجاب هست اما واقعیت آن مهجور مانده است.
هرچند پرداختن به ابعاد مختلف این بحث مجال بیشتری را می طلبد و نمی توان در چنین فرصتی جوانب موضوع را بررسی نمود، اما در این یادداشت به دو نکته حائز اهمیت در این باره می پردازیم که به نوعی به برخی از دلایل شرایط کنونی حجاب اشاره دارند.
نکته اول توجه به عفاف و حیا است.نپرداختن به عفاف و حیا در کنار حجاب آسیب جدی به این قضیه وارد می کند.چراکه حجاب در مکتب اسلام، زیرمجموعه بحث عفاف مطرح می شود و اخص از آن است و در واقع از این زاویه است که می توان به سوالات پیرامون آن به درستی پاسخ داد. به طور مثال پرداختن به صرفِ حجاب سبب می شود که در فیلم های شبکه ها ی تلوزیونی ما، تأکی و نظارت بر رعایت ظاهر حجاب (البته تا حدودی )هست در حالیکه در همان فیلم ها مسأله عفاف که بحث کلی تریست رعایت نشده و فیلم نه تنها روایتگر بلکه تأیید کننده روابط نادرست با نامحرم هم هست. در اینجا شاید حجاب ظاهری رعایت شده اما پایه و اساس آن که حیا و عفت است نادیده گرفته شده است. حال "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل".
نکته بعدی که به نظر حائز اهمیت است اینکه فراموش نکنیم حجاب و عفاف به عنوان یکی از احکام اسلامی،در کنار سایر احکام و مسائل این مکتب ( همچون عدالت اجتماعی، جهاد، مبارزه با ظلم و فسادو…)معنا می دهد و در اثر پیشبرداین امور، موضوع عفاف نیز به سمت و سوی بهتری هدایت خواهد شد. به عبارت دیگر در در ترویج حجاب و عفاف و در برنامه ریزی های خرد و کلان در این زمینه، باید این نکته مورد توجه قرار گیرد که به احکام اسلام( به خصوص احکام اجتماعی) باید به صورت یک مجموعه نگاه کرد که رشد هر کدام در دیگری تأثیرگذار است و عدم توجه به هریک، موجب نقص در کل مجموعه است.
پانوشت:
حضرت زینُ العابدین، علیِّ بنِ الحسینِ بن علیِّ بن ابی طالب علیه السلام می فرماید: "اى مردم! از خداوند بپرهیزید و آگاه باشید که به سوى او بازمی گردید و هر کسى کردار نیک و بدش را در برابر خویش خواهد یافت اگر چه دوست دارد بین او و کار ناپسندش فاصلهاى دور باشد. خداى، شما را از خویش پرهیز داد. واى بر تو اى آدمیزاده غفلت ورز که از تو غافل نیستند، به درستى مرگ به سوى تو، بیش از هر چیز دیگرى شتاب گرفته، به راستى که شتابان به تو روى آورده، تو را می جوید و نزدیک است که تو را در رباید؛ پس به تحقیق، عمرت به سر آید و فرشته مرگ جانت را برباید و تنها به گورت خواهى رفت؛ پس جانت به تو بازگردانده شود و بىخواست تو دو فرشته ن و منکر بر تو درآیند براى بازپرسى و آزمونى سخت.
هان! اولین پرسش از تو، در باره پروردگار توست که او را می پرستیدى و از پیامبرى که به سویت فرستاده شده بود و دینى که بدان گرویده بودى و کتابى که می خواندى و امامى که رهرو او بودى و عمرت که در چه کار به پایان رساندى و دارائى تو که از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى خرج کردى.
بر حذر باش و مواظب خود باش و پیش از آزمون و پرسش و خبرگیرى، پاسخ را آماده کن. پس اگر مؤمن و آگاه به دین خویش، پیرو راست پیشه گان، دوستدار اولیاء خداى باشى، خداى، برهانش را در دسترس تو بگذارد و زبانت را به درست گویا سازد تا اینکه نیکو پاسخى دهى و به بهشت و خشنودى خداى بشارت داده شوى."*
در عنوان این حدیث در تحف العقول آمده است: این سخن نصیحت حضرت است به یاران و شیعیانش که در هر جمعه به آنها یادآوری می کرده است.
اما در ادامه پست قبلی و بررسی کوتاه سخنان امام (ع)، بیانات حضرت را با توجه به همان جهت گیری که گفته شد، می توان در چند دسته طبقه بندی کرد که در اینجا فقط توضیحی درباره مورد اول می نویسم که در ارتباط با حدیث بالاست و برای شرح باقی مطالب بی زحمت به کتاب "انسان 250" مراجعه کنید:
اما دسته اول که خطاب به عامه مردم است: در اینجا حضرت دائما به آیات استناد می کند، چرا که عامه مردم ، ایشان را به عنوانِ امام نگاه نمی کنند و برای حرف های ایشان دلیل می خواهند. در همین روایتی هم که در اینجا آمده است، خطاب امام یا ایها الناس است که همین عمومیت بیان را نشان می دهد؛ در صورتی که در روایات دسته دوم خطاب به مومنان گفته می شود.
نکته دیگر اینکه حضرت به طور صریح دستگاه حکومت را مورد عتاب و مواخذه قرار نمی دهد و روایت بیشتر بیان معارف و عقاید اسلامیست با زبان موعظه و با همین زبان نصیحت امام سعی می کند انگیزه شناخت مباحث اسلامی را در مخاطب خود بیدار کند( مثلادر آنجا که می گوید "هان! اولین پرسش از تو، در باره پروردگار توست که او را مىپرستیدى و از پیامبرى که به سویت فرستاده شده بود " که انگیزه شناخت خدا و نبوت را به مخاطب گوشزد می کند) آنگاه بعد از بیان این عقاید اصلی نکته اساسی مورد نظرشان را بیان می کنند: (دو فرشته ن و منکر در قبر) از تو درباره امامی که رهرو او بودی سوال می کنند. یعنی حضرت مساله امامت را در اینجا مطرح می کند. مساله امامت در زبان ائمه یعنی همان مساله حکومت و فرقی بین ولایت و امامت در بیانات ایشان نیست امامی که در اینجا مطرح می کنند یعنی هم آن کسی که متکفل ارشاد و هدایت انسان است در امر دین، و هم متکفل اداره امور زندگی دنیای انسان. حالا وقتی امام می فرماید از امامت در قبر از تو سوال می شود یعنی به تو می گویند که امامت را در ست انتخاب کرده بودی؟ و آن کسی که ربر جامعه ات بود آیا به راستی امام بود؟ با این مطلب مردم را نسبت به این مساله بیدار می کندو امامت را که حکومت بنی امیه اصلا مایل نبود از آن صحبتی شود، در ضمن موغظه در ذهن مردم زنده می کند. این یکی از روش های خیلی آرام امام (ع)است. البته ایشان در مورادی روش های تند هم داشته اند.**
اینگونه است شاید این روایت در ابتدا یک موعظه در بابا عقاید کلی بنظر بیاید اما اگر خوب دقت کنیم می بینیم امام (ع) به صورت کاملا ضمنی، مطلب مورد نظر خود را -که صراحتا امکان بیان آن را ندارد- آورده است و در واقع ایشان هم در مدت امامت خود به روشهای مختلف، در همان جهت تشکیل حکومت اسلامی و شناساندن این جایگاه به مردم تلاش می کند
حتی وقتی اسم "بقیع" هم که می آید بیشتر از چند خط از امامم علی بن الحسین (ع) از ذهنم عبور نمی کند. با تخریب بارگاه مطهرش، چقدر خوب توانسته اند ایشان را در ذهن شیعیانش کمرنگ کنند.
امام سجاد. یک صحیفه از او در ذهن دارم و همان مساله بیماری ایشان در عاشورا و حتی در قرآن بسر گرفتن های شب قدر هم آنقدر تند رد می شوم و آنقدر در روضه عاشورا تمرکز کرده ام که گاهی ذهنم حتی صحیفه را هم به یاد نمی آورد و می ماند همان بیماری ایشان. یعنی چون ایشان در آن چندروز از محرم سال 61 بیمار بودند باید از کل امامت ایشان همین در زهن من برجسته شود؟! مطالبی که در ادامه می نویسم تلخیص بخشی از کتاب "انسان 250ساله" در این رابطه است:
توجه به اینکه هدف اصلی ائمه در طول زندگی همواره تشکیل حکومت بوده، خیلی مهم است.،تا ولایت الهی را در جهان حاکم کنند. نه اینکه فقط چند امام به این هدف نظر داشته اند و برخی دیگر از ایشان مانند امام سجاد کنج عزلت و عبادت گزیده باشند. با این دید است که می توان حتی حوادث جزئی زندگی امام را درست تبیین کرد.
حالا سال 61 است و مسئولیت امامت علی بن الحسین (ع) بعد از واقعه عاشورا شروع شد. ایشان حدود 30 سال امامت کردند(61-95 ه.ق) که تمام اقدامات ایشان و حتی همان دعا های صحیفه ایشان نیز برای همین هدف مشترک بوده است. با توجه به همین هدف است که می بینیم امام در مدت امامت، تمام تلاش خود را کرده است تا قافله اسلامی را پیش ببرد. البته دوره امام سجاد(ع) کار با دشواری آغاز می شود چرا که حادثه کربلا تکان سختی به ارکان شیعه داد: کشتن پسر پیامبر، اسارت اهل بیت پیامبر.چیزی بود که دنیای اسلام را مبهوت کرد و بعد هم اتفاقاتی چون واقه حره و قیام مختار و . یعنی از نظر اخلاقی، فکری و ی جامعه زمان امام دچار فساد است و جهتگیری مردم در زندگی دیگر دینشان نیست. امام حالا باید این جامعه را بازسازی کند به همین خاطر و برای احیای همین معنویت است که کلمات حضرت بیشتز "زهد" و "معارف" می گوید البته در غالب دعا. چراکه نه تنها دسگاه حکومت وقت، که حتی مردم هم نمی خواستند امام بی پرده حرف بزند.نتیجه این زحمات سی ساله امام سجاد این است که در دوران امام باقر(ع) می بینیم که وضع کاملا متفاوت شد.
بنابر این امام سجاد سه کار اصلی را در مدت امامت انجام داده اند تا زمینه برای آن هدف اصلی فراهم شود: اول اینکه باید اندیشه اصیل اسلامی را برای مردم بازگو کند تا این تفکر از بین نرود و صحیفه ایشان در بازگو مردن این اندیشه نقش مهمی دارد. دوم آشنا کردم مردم با حقانیت کسانی است که حکومت باید در اختیار آنها باشد. چرا که در طول سال های بعد از وفات پیامبر، تبلیغات بر ضد خاندان ایشان و جعل احادیث در لعن و سبّ آن ها فضای فکری جامعه را پر کرده بود. در این صورت چگونه می توان حکومتی به دست اهل بیت تشکیل داد؟
در آخر نیز امام در تلاش بود تشکیلاتی بوجود آورد که محور حرکت های ی آینده باشد. یعنی تشکیلا شیعی را که در اثر اتفاقات بعد عاشورا متلاشی شده بود را باز سازی کند. **
حالا وقتی اینگونه به سخنان امام نگاه کنیم دیگر از آن امام بیماری که گوشه عزلت گزیده باشد خبری نیست.انشالله در پست بعدی یکی از سخنان امام را با همین دید بررسی می کنم.
در هشتم شوال های این سال ها هرچند که هنوز بارگاه ایشان امکان بازسازی ندارد، اما باید سیر ه و روش زندگی ایشان را در فکرمان بسازیم
** نقل به مضمون از کتاب" انسان 250ساله" ، فصل نهم
درباره این سایت